سلامی چو بوی خوش آشنایی
زمانه امروز؛ عصر غلبه مجاز بر حقیقت است. گواهم بر این مدعا اما کم رغبتی بشر در دست بردن به تورق کتاب است. کتاب؛ آن همدم باستانی انسان که ز جهلش میرَهاند و گاه البته به جهلش فرو میبرد؛ امروز بر کنج طاقچههای کهنه عنکبوت مسکن، سکنی گرفته. چه اگر برخی «طاقچه» را برای تورق مجازی صحف، برنامهنویسی کردهاند که جای سپاس دارد؛ باز هم انسان از اصل کتاب، دور است. اگر به زیست امروزی بشر نظری کنیم، بر کشش او به خوراک و محتوای آماده یا کپسولی پیخواهیم برد. او به جهت کمبود زمان برای پرداختن به آنچه نیاز فرهنگی، هنری و ادبی وجودش است؛ میل به آمادهجات میبرد.
این طالب اما فضای مجازی از قبیل یوتیوب، تلگرام و البته اینستاگرام را زیر و رو میکند تا خوراکش را بیابد، خوراکی که غالبا مسموم است و اگر که سالم، بد کیفیت و گاهاً تلخمزه مینماید. اینجاست که حقیر از دَرِ علاقه و کشش به تهیه خوراک فرهنگی، تاریخی و ادبی برای مخاطب فارسی زبان؛ وارد عرصه شدم.
یک مهم دیگر اما شناساندن آنچه فرهنگ و تمدن ایرانی خوانندش، به مخاطب ایرانی بود. ایرانی باید که با داشتههای تاریخی و فرهنگی خود که حاصل قرنها تلاش و کوشش نیاکان ما در حفظ و نگاهداشت آن است؛ آشنا شود. این آشنایی در جامعه امروز با پرداخت به موضوعات مزبور ممکن است که مخاطب را ترغیب به آنچه هست و بوده است کند. هرچند که هستند برنامهسازانی با کیفیت و کهنه کار در این عرصه و حالیا که حرکت من در این میدان؛ چونان پَریدَنِ مَگَسی در عرصه سیمرغ است، لکن امیدوارم به اندازه خودم؛ قدمی در شناساندن آنچه نیاز امروز انسان ایرانی است، بصورت کپسولی و ساده فهم، برداردم.